ریچارد ویلیامسون که چندی است به علت اظهاراتش در خصوص انکار هولوکاست مورد خشم جامعه یهودیان قرار گرفته، مجبور به ترک آرژانتین شد. این اسقف انگلیسی که ریاست یک مدرسه علوم دینی در آرژانتین را بر عهده داشت، از سمت خود برکنار و از طرف کلیسا طرد شد. به گزارش روزنامه "تایمز" لندن، ویلیامسون در مصاحبه ای تاکید کرده که به اعتقاد وی هیچ یهودیای در اتاقهای گاز آلمان نازی کشته نشده و تعداد کل یهودیان کشته شده در جنگ جهانی دوم توسط نیروهای نازی نیز در حدود 300 هزار نفر (و نه شش میلیون نفر) بوده است.
(تاریخ انتشار خبر: 7 اسفند 1387)
هولوکاست؛ افسانه مظلومیت یهود
هولوکاست واژه ای یونانی، معادل شوآ در زبان عبری به معنای همه سوزی است. این واژه پس از جنگ جهانی دوم از سوی برخی اشخاص و کانونهای یهودی وارد فرهنگ سیاسی و تاریخی جهان شد. به گفته آنان هیتلر و پیروانش قصد از بین بردن یهودیان اروپا را داشتند و در طول جنگ جهانی دوم حدود 6 میلیون یهودی را در اردوگاههای اسیران جنگی در آلمان نازی درون اتاقهای گاز خفه کرده و سپس در کورههای آدم سوزی سوزانده و به خاکستر تبدیل کردهاند.
از نظر سازمانهای یهودی و صهیونی هولوکاست، شمشیر و در عین حال سپر اسرائیل است. یعنی یک سلاح تهاجمی و یک حربه تدافعی است. بر این اساس ارکان موجودیت اسرائیل بر افسانه هولوکاست یعنی شعار مظلومیت و ستمدیدگی قوم یهود استوار است.
هولوکاست به معنای کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم یکی از مباحث جنجالی 50 _ 60 سال اخیر است که در تاریخ معاصر جهان و در نزد افکار عمومی به نماد مظلومیت یهود تبدیل شده است. تبلیغات پیوسته، فراگیر و توقف ناپذیر سازمانهای یهودی و صهیونی در چند دهه اخیر در فیلمها، نمایشنامهها، سریالهای تلویزیونی و انبوه رمانها چنان سازمان یافته که افکار عمومی مجال تأمل و اندیشه درباره میزان صحت و سقم این مسأله را نیافتهاند. از طرفی برای زنده نگه داشتن هولوکاست به عنوان یک واقعیت تاریخی تلاشهای گستردهای صورت گرفته است.
در 50 ایالت امریکا از این بزرگداشت حمایت مالی میکنند و مراسم آن اغلب در نهادهای قانونگذاری ایالتی برگزار میشود. در این کشور بیش از یکصد نهاد مخصوص هولوکاست و هفت موزه بزرگ وجود دارد که یکی از آنها موزه یهودی سوزی با بودجه و سرپرستی دولت مرکزی در عمارت کنگره در واشنگتن است. علاوه بر این موارد، امروزه موضوع هولوکاست به عنوان مواد درسی اجباری، در کلاسهای درس دانشگاهها و نیز مدارس اکثر ایالتهای امریکا تدریس میشود. شماری از دانشگاههای امریکا برنامههای تخصصی و کرسی مطالعات ویژه هولوکاست دارند.
به تصریح پارهای از نویسندگان و رسانههای غربی، مرکزیت هولوکاست در امریکا یک واقعیت واضح و آشکار است.
برای اولین بار به طور هماهنگ و هم زمان در 27 ژانویه 2000 م. دولتمردان و رهبران 40 کشور اروپا و امریکا اجلاسی با عنوان مجمع بینالمللی هولوکاست در سوئد برگزار کردند تا هولوکاست را به عنوان بخشی از تاریخ ملی کشورشان به رسمیت بشناسند.
در سال 2000 م. سازمان ملل متحد نیز تحت فشار کانونهای ذینفوذ یهودی سرانجام روز 27 ژانویه هر سال را روز یادبود هولوکاست نامگذاری کرد.
هم چنین بر اساس قطعنامه پیشنهادی رژیم صهیونیستی که در اول نوامبر 2005 م. توسط مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید هرگونه نفی و انکار هولوکاست، مردود است و طی فراخوانی جهانی کشورهای عضو موظف به گنجاندن برنامه های آموزشی در مدارس و مراکز علمی _ آموزشی درباره هولوکاست هستند.
در 13 ژوئیه 1990 قانونی درباره مرز آزادی رسانه ها توسط لوران فابیوس یهودی، نخست وزیر اسبق فرانسه، در این کشور وضع شد که بر اساس مفاد آن، تردید یا انکار مسأله هولوکاست در سه فرضیه اساسی مربوط به آن یعنی: 1_ اصل کشتار ادّعایی یهودیها، 2_ اتاقهای ادّعایی کشتار با گاز، 3_ آمار ادّعایی شش میلیون یهودی کشته شده در جنگ جهانی دوم ؛ جرم تلقی میشود. و هر کس در کشور فرانسه از این قانون تخلف کند به یک ماه تا یک سال زندان و نیز پرداخت جریمه بین 2000 تا 300000 فرانک محکوم میشود. در سایر کشورهای حامی هولوکاست نیز هر گونه بحث و گفتگو که مبتنی بر ایجاد سؤال، ابهام، تردید، تشکیک یا انکار هولوکاست باشد به منزله تخطی از قانون آزادی بیان و قلم و عبور از خط قرمز سازمان جهانی صهیونیسم بوده و سزای آن ضرب و شتم، ترور، بازداشت، محاکمه، جریمههای سنگین نقدی و محروم شدن از مشاغل دولتی است که امروزه در بعضی کشورهای اروپایی به یک قاعده حقوقی و قضایی تبدیل شده است.
با استناد به قوانین مزبور تا کنون نویسندگان، مورخان، محققان و اندیشمندان زیادی بازداشت، محاکمه و جریمه شده یا با اخطار و تهدید مواجه شدهاند. از جمله موریس باردش، پل راسینیه، کریستو فرسون نویسنده کتاب دروغ آشویتس، ویلهلم استاگلیچ نویسنده کتاب افسانه آشویتس، آرتور رابرت بوتز نویسنده کتاب دروغ قرن بیستم، روژه گارودی، دیوید ایروینگ، روبرت فوریسون نویسنده کتاب اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم، و... .
تخیّل؛ اساس کتابی پرفروش درباره هولوکاست
سال گذشته یک نویسنده بلژیکی که کتاب پرفروشی درباره هولوکاست نوشته بود، اعتراف کرد که کتاب خاطراتش، ساختگی است.
وی در این کتاب به شرح خاطرات دوران کودکیاش یعنی هنگامی که به عنوان کودکی یهودی طی سالهای هولوکاست در جنگ جهانی دوم در جنگلهای بلژیک متواری بود و با گرگها زندگی میکرد، میپردازد.
کتاب میشا دوفونسکا با عنوان «میشا: خاطرات سالهای هولوکاست» به 18 زبان، ترجمه و از روی آن یک فیلم سینمایی در فرانسه ساخته شده است.
خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی در این باره نوشت: وکیلان دوفونسکا به خبرنگاران گفتهاند که این نویسنده پذیرفته است این داستان شرح حال واقعی زندگیاش نیست و اینکه وی طی سالهای جنگ جهانیدوم در جستوجوی والدین تبعید شدهاش مجبور نشده که همراه با دسته ای گرگ 1900 مایل را در طول قاره اروپا بپیماید (براساس مفاد کتاب).
میشا دوفونسکا در کتاب پرفروش خود شرح داده بود که در سالهای جنگ جهانی دوم هنگامی که کودکی بیش نبود نازیها والدین او را به اسارت بردند و وی مجبور شد به مدت 4 سال در جنگلها و روستاهای شمال اروپا به تنهایی زندگی کند.
وی در کتابش مدعی شده بود که ابتدا در اردوگاه کار ورشو در لهستان به دام میافتد و در دفاع از خود یک سرباز نازی را به قتل میرساند. پس از آن یک گله گرگ وی را به فرزندی میپذیرند و او را مورد حمایت قرار میدهند و بدین ترتیب سفر طولانی این دخترک خردسال از ورشو در شمال شرقی اروپا به بروکسل در شمال غربی این قاره آغاز میشود.
دوفونسکا در بیانیهای که وکلایش به آسوشیتدپرس دادهاند، چنین مینویسد: من از تمام کسانی که احساس میکنند فریب خوردهاند، طلب بخشش میکنم. همچنین او در این بیانیه پذیرفته که داستان او خیالی است و او طی سالهای جنگ، هرگز از خانه خود در بروکسل برای یافتن پدر و مادرش خارج نشده است. او در بیانیه خود میگوید: این داستان در عالم واقع رخ نداده است اما واقعیت زندگی خود من است و شیوهای است که من برای بقا و زنده ماندنم در پیش گرفتم.
براساس بیانیهی دوفونسکا هنگامی که او 4 ساله بوده است پدر و مادرش که عضو نهضت مقاومت بلژیک بودند توسط نازیها دستگیر میشوند و مراقبت از وی به پدر بزرگ و عمویش سپرده میشود. خانواده جدید با او بد رفتاری میکنند و به خاطر حضور والدینش در نهضت مقاومت، او را دختر یک خائن مینامند. این موضوع باعث شده بود میشا احساس کند که یک یهودی است. (در حالی که او اصلا یهودی نیست.) او میگوید: در آن دوران گاهی نمیتوانستم بین واقعیت و تخیل خود تمایز قائل شوم.
ماکسیم استاینبرگ مورخ بلژیکی در گفتوگو با شبکه آرتیال در اینباره میگوید: من متخصص مسائل یهودیان هستم و باید بگویم که سابقه ای را از خانواده دوفونسکا در آرشیوهای موجود پیدا نکردهام. خانواده دووال (نام واقعی میشا دوفونسکا) یهودی نیستند و نام آنها طی سالهای جنگ نیز بهعنوان یهودی ثبت نشده است.
منابع: کتاب پس پردهی هولوکاست / محمدتقی تقیپور / مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. روزنامه همشهری ، 25/12/1386.